مرد و زن دیگر ندارد گریه، با من گریه کنبی خیال از اینکه هستی مرد یا زن گریه کنآفت و ویروس دیگر جانِ کشور را گرفتهیچ جا دیگر نمانده سرو و گلشن گریه کنروز خوش وقتی نداری گریه تنها چاره استپس بیا بر حال خود در عصر آهن گریه کنیک نفر اینجا عصای کور را دزدید و بردهر کجا هر جا شنبدی داد و شیون گریه کنروز روشن پیشِ چشم ما عصا را دزد برد!اندکی بر دزدیِ در روز ِ روشن گریه کنآدمیّت رفته بر بادِ فنا ، از راستیاز وفا چیزی نمانده قدر ارزن گریه کنگریه کن بر حالِ من،بر حال خود بر حال اوگریه کن بر حالِ بد احوال ِ میهن گریه کنزحمتِ سی سال خدمت، کمتر از یک روزِ اوستگریه کن بر رنج نان و درد مسکَن گریه کنتازه می گویند دزدی کار دشمن بوده است!هیچ کس اما نمی گیرد به گردن، گریه کن بخوانید, ...ادامه مطلب
از مردم صد رنگِ این دوران می ترسماز آشنای بی رگ و وجدان می ترسم از آنکه در ظاهر رفیق و در خفا امّاما را فروشد این چنین ارزان می ترسم از آدمِ بی جنبه که، تا می رسد جاییبد می شود حالا به هر عنوان می ترس, ...ادامه مطلب
مثل سابق نیست دنیا،روزگار دیگر استچرخش دنیای ما در یک مدار دیگر است دیگر اکنون گرگ و چوپان هر دو با هم می درندسهمِ ما تنها فقط شاید هوار دیگر است توبه ی یک گرگ دیگر مثل سابق مرگ نیستحکم او در روزگارِ , ...ادامه مطلب
نیستی و یوسفی امشب به چاه افتاده استدر دل من از غمِ تو اشک وآه افتاده است رفتی و من بر زمین و آسمان بد گفته امباز هم دیوانه ای در من به راه افتاده است شادی از من روی خود را بی تو پنهان کرده استبختم از, ...ادامه مطلب
با اینکه دلتنگ نگاهت این دلِ تنگ است امّا نگفتم،چون دلِ تو مثل یک سنگ است یک بار گفتم غصه هایم صد برابر شد وقتی که فهمیدم دلت دنبال نیرنگ است باور نکردی عاشقت باشم...نمی دانی شبهای من بی تو چقدخام, ...ادامه مطلب
این دل به من بعد ازتو دیگر دل نخواهد شد دیوانه ای مانند من عاقل نخواهد شد دیگر زبان ِِ قلبِ خود را خوب می دانم این دل به سمت دیگری مایل نخواهد شد با آیههای چشم تو این دل مسلمان شد بعد از تو دی, ...ادامه مطلب
رفته ای دنیا برایم مثل یک زندان شده لحظههای غصه و غم بی تو بی پایان شده غم درون سینه ی من پادشاهی میکند شادی از ترس غم تو رفته و پنهان شده یک زمان بودی دلم با بودن تو گرم بود رفتی و این سینه هم بع, ...ادامه مطلب
نه دلت جای کسی ست،نه در دلی جا میشوی بیوفایی کن بدان آخر تو تنها میشوی هر چه از دستت میآمد بر سرم آورده ای بر سرت میآورند آیینه ی ما میشوی گر چه من هرگز نمیگویم چه ها کردی به من یک زمان م, ...ادامه مطلب
بیخود نگو«شب خوش»که من ازغصه سرشارم خوابی ندارد بی تو اینجا چشم ِ خونبارم وقتی دلم از من تو را همیشه میخواهد خوابی مگر آید به این چشمان بیدارم آخر بگو بی تو چگونه میشود خوابید وقتی تو هستی دائماً , ...ادامه مطلب
گاه باید بی خیال ِ آدم و عالم شوی مثل آدمهای بیوجدان تهی از غم شوی گاه اگر خوبی نمیفهمند کسانی بهتر است مثل آنها مدّتی هم بدترین آدم شوی بین آدمهای کور و کر همیشه لازم است چشم و گوشت را ببندی ب, ...ادامه مطلب
ساده میگویم دلم تنگ است پریشانِ تو است ذهن و قلبم صحنه ی جولان چشمان تو است در سرم فکر تو آنقد رفت و آمد میکند بر لبم تنها فقط ، اسمِ تو هذیان تو است مثلِ هر شب با خیالت دل به رؤیا دادهام بی تو ت, ...ادامه مطلب
سخت است«عزیزی»را بخواهی بیخبر باشددر فکرِ خود دنبال ِ امّ, ...ادامه مطلب
حرفی که میخواهم بگویم سخت ودشوار استدیگر نمیبینی مرا ، ای, ...ادامه مطلب
خوش صورت و خوش قامت و خوش آب و هواییخوش خنده و با معرفتی، اهل ک, ...ادامه مطلب
از چه می نالی دلم!خود کرده را تدبیر نیست وقتِ شکوه کردن از دنیا و این تقدیر نیست از چه میکوبی خودت را بر در و دیوار ها رفته است او دستِ تو دیگر به جایی گیر نیست دیگر آن صیاد از صیدی که در بند است گذشت در غم و شب گریه ها دیگر بدان تأثیر نیست چشم هایت را کمی وا کن نمیبینی مگر روی دیوار دلت قاب است ولی تصویر نیست فکر من باش کمی هم آبرو داری بکن جای تو اکنون عزیزم در غُل و زنجیر نیست گریه کردن روی ق,شعرخود,تدبیر,نیستسعید,غمخوار ...ادامه مطلب